با نقشه قبلی برگشتم بین خدایان. کفش هایشان را جفت میکنم. به مهمانهاشان چای و شیرینی تعارف میکنم. مواظبم همه چیز مرتب باشد. بعد که سرم دعوا شد بالاخره با قیافه ی ناچار قبول میکنم علاوه بر وظایف قبلی نسخه های خطی همه شان را به نوبت پاکنویس کنم. پایین همه شان مهر بزنم و بفرستم. اما این بار حواسم هست هر شب قبل خواب دنباله ی دروغ ها را از زیر کلیدهای ماشین تحریر حتما پاک کنم
اینا که انقد کوچیکن آدمی کور باس کپی کنه یه جا دیگه بخونه
ReplyDeleteآزار داری؟ :ی
:*
والا من همه رو یک سایز تولید کردم نمیدونم چی میشه که بعضیا معلول میان بیرون
Deleteخودم به این وضع اعتراض دارم این اذیتا عوض چایی شیرنی مونه
:*