Thursday, November 20, 2014

با نقشه قبلی برگشتم بین خدایان. کفش هایشان را جفت میکنم. به مهمانهاشان چای و شیرینی تعارف میکنم. مواظبم همه چیز مرتب باشد. بعد که سرم دعوا شد بالاخره با قیافه ی ناچار قبول میکنم علاوه بر وظایف قبلی نسخه های خطی همه شان را به نوبت پاکنویس کنم. پایین همه شان مهر بزنم و بفرستم. اما این بار حواسم هست هر شب قبل خواب دنباله ی دروغ ها را از زیر کلیدهای ماشین تحریر حتما پاک کنم

2 comments:

  1. اینا که انقد کوچیکن آدمی کور باس کپی کنه یه جا دیگه بخونه
    آزار داری؟ :ی
    :*

    ReplyDelete
    Replies
    1. والا من همه رو یک سایز تولید کردم نمیدونم چی میشه که بعضیا معلول میان بیرون
      خودم به این وضع اعتراض دارم این اذیتا عوض چایی شیرنی مونه
      :*

      Delete