Friday, October 24, 2014

بعضی وقتا درباره ی بعضی نفرات یه لبخند معمولیشون نسبت به هرچی یا حتا بیدلیل که شاید مال میمیک صورتشونه رم میذارم پای محبتشون به خودم. خوشم میگذره. اساسا انسان ممنونی ام در قبالشون. حالا احتمالا فک میکنن این اسکله. ولی عب نداره

به نظر منکه هر آبی ای دریاست

 من اون صفحه از تقویم رومیزی ام که خیلی عقب تر از امروزه موقع تلفن صحبت کردن کلمه های معنی دار بی ربط روم نوشتن موقع رفتن کندنم بعدم انداختن تو جوب. تو جوب خوبه. از لای بقیه ورقا بهتره 

از دست چیزهایی که خیلی مهمند قایم بشیم

 I hurt myself today to see if I still feel 

قبول کرد دستش را بدهد که برش گرداند روی همان کوهی که قبلا از بلندی اش با دستهای متزلزل نیمه باز پریده بود افتاده بود شکسته شده بود خورده شده بود و تمام شده بود. رهاش کند