Monday, December 15, 2014

منتظر برفی بود که بر حافظه اش بنشیند

تندیس رویاهای ستم گرش را داخل فریزر صنعتی آزمایشگاه نگه میداشت بعضی وقت ها که باید کشیک وایمیستاد، ساعت کار هم تمام شده بود ولی در طول روز هیچ جرقه ای، تلفیق هیچ ماده ای با هم آرامش نکرده بود، یکیشان را از قفسه برمیداشت میگذاشت توی دمای اتاق ساعت ها به آب شدنش،به شکنجه شدنش، نگاه میکرد تا پلکش بلخره یکجا بیفتد

No comments:

Post a Comment