Monday, December 15, 2014

داشت برای درخت های بادام حیاط میخواند لا لا لا لا گل بادوم بخواب آروم بابا رفته سفر کرده الهی زودی برگرده.. آستینش رو مالید به چشماش لحنش از ریتم درآمده بود ..لا لا لا لا گل گلپر تمام غصه هایت پر.. یکیشان بلند شد نشست گفت گریه نکن. تا خوابم برد شاخه های زمختم را بسوزان. پذیرفت. 

No comments:

Post a Comment