Thursday, June 19, 2014

سرفه چرا همی کنی

ما از دور از لای غبارها که هی بزرگ تر میشد نگاه میکردیم. هر قطاری که میرفت ایستگاه را با صندلی ها، چراغها، تابلوها و آدم های نشسته و ایستاده اش میبرد

No comments:

Post a Comment