Friday, May 2, 2014

در خصوص عموم؟ در عموم خصوص؟ هر دو؟ هیچکدام؟ تف؟

هسته مرکزی زندگی (یا اونچه به زندگی موسوم است) من درست همون تفکر زمانی که هنوز مدرسه نمی رفتم مونده . و با اینکه تا بحال انفجارات زیادی هم رخ دادم نه تنها نابود نشده بلکه همه در گرو رشد تریجی همون هسته اتفاق افتادم. مطلب چرت به نظر میرسه و احتمالا دلیلی برای ذکرش وجود نداره اما کشف مساله تازگی که داره. برای خودم اقلکندش. میخوام همین وسط عمیق شین رو یک پروسه یک ساله از یک موجود زنده. اینکه میگم زنده در خصوص عمومه وگرنه بعضن به کنه پروسه یکساله یک ماده مرده هم دقیق شدن جواب داده  
بعد هر چی تو ذهن تون شکل گرفت؛ کل اون تصویر یکسال رو بریزین تو قیف از ته ش ببینین چی در میاد. یکسال دیگه رم همینکار کنین یکسال دیگه رم. هر چی سال های بیشتری آزمایش کنین خب نتیجه مستندتر. 
برا من چیزی که بیست و پنج سالگیم اومد بیرون همون موجودات فضایی بودن که پونزده سالگی م میومد. که پنج سالگی م. ما سه تا بودیم با همین یک راز. جدیدنا از یکیمون پرسیدم از تو قیف چی در میاری گفت خامه کیک فرفری گفتم غربتی میشی سفینه قورت نمیدی دیگه یعنی. خندید برامون. جم کردیم دست و پامون رو از بحث.
همین جدیدنا حس میکنم اسید باتری جای خون تومه بدین نحو که خورده شدم توسط سیال جاری توی خودم ولی همین وضعیت ناپدید و تمامن خورده شده هنوز از قیف آدم فضایی میده بیرون یالعجب/ 

اینجور وقتا کف پام موج تولید میکنه. موهام رو شونه میکنم دراز دراز میندازم تو آب سبز میشه میپیچه دور مچم .یادم می افته دریا برا من چه ماده چه مفهومش؛ تعریف نشده ست. و این مزیتشه. خاصه وقتی زیر نویس بره فیش اند فلای..انگار مولکول های آب دست بشن بزنن تو صورتت از دایره حواست جدا شی پرت شی یک گوشه بلور شی و ته نشین. از جای جدیدت راضی ترم باشی. بلور خسته نمیشه. حداقل اینطور امیدوارم.

No comments:

Post a Comment