عاج
Friday, October 24, 2014
قبول کرد دستش را بدهد که برش گرداند روی همان کوهی که قبلا از بلندی اش با دستهای متزلزل نیمه باز پریده بود افتاده بود شکسته شده بود خورده شده بود و تمام شده بود. رهاش کند
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment