Thursday, January 8, 2015

لطفا یکمی خم شو. دستم نمیرسد. میخواهم زالو را از روی شقیقه ات بردارم

جدول تمام شده بود ولی هنوز به صفحه روزنامه نگاه میکردم.  کاهی کاغذ را نمی شد ندیده گرفت. خودکار قرمزم روی همه ی کاغذ های دیگر کمرنگ و بیهوده ست. انگار که فروشنده تف هایش را به تمام دنیا میکند توی لوله های خودکار میفروشد به همان تمام دنیا. و اینطوری خیالش راحت میشود. زیر صفحه ی آخر چند تا نقطه ی بی دلیل افتاده بود. یا توی چاپ این ریختی شده بود نمی دانم. بی دلیل و پرت شبیه نقطه های اشتراک ما.  چند تا دیگر هم خودم اضافه کردم بعد به هم وصل کردم نقطه های اشتراکمان نقطه های تن پرنده بود. آن هم نه ازین پرنده ها که کف کنی در آسمان. پرنده کاهی که با تف درست شده هیچم شاعرانه نیست

No comments:

Post a Comment